۱۳۸۳/۹/۷

snoop dog

« شب و کولاک ِ رُعب‌انگیز و وحشی ،

شب و صحرای وحشتناک و سرما ؛


بلای نیستی ، سرمای پرسوز ،


حکومت می‌کند بر دشت و بر ما . »



- « نه ما را گوشه‌ی گرم ِ کُنامی ،


شکاف کوهساری ، سرپناهی ؛ »


- « نه حتی جنگلی کوچک ، که بتوان


در آن آسود ، بی‌تشویش ، گاهی . »



- « دو دشمن در کمین ِ ماست ؛ دایم


دو دشمن می‌دهد ما را شکنجه .


برون : سرما ، درون : این آتش جوع


که بر ارکان ما افکنده پنجه . »



- « و ... اینک ... سومین دشمن ... که ناگاه


برون جست از کمین و حمله‌ور گشت .


... سلاح آتشین ... بیرحم ... بیرحم


... نه پای رفتن و نی جای برگشت ... »



- « بنوش ای برف ! گلگون شو ، برافروز


که این خون ، خون ِ ما بی‌خانمانهاست .


که این خون ، خون ِ گرگان گرسنه‌ست


که این خون ، خون ِ فرزندان صحراست »



- « درین سرما ، گرسنه ، زخم‌خورده ،


دویم آسیمه‌سر بر برف ، چون باد .


ولیکن عزّت ِ آزادگی را


نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد . »

هیچ نظری موجود نیست: