۱۳۸۳/۴/۲۷

بذار فراموش کنم که هستم
بذار تومستی با کله برم تو جوب
بذار محسن تعجب کنه که من مسلمونم
بذار  مامان تمام عرقهای دنیا رو خالی کنه توتوالت
بذار هیچ کس اینجا نیاد
هرگز انقدر داغون نبودم
یه دلشوره وحشتناک تمام وجودمو داره تخلیه میکنه
احساس میکنم دارم تموم میشم
هیچ دلیلی هم براش ندارم
چقدر همه چیز گه

۱۳۸۳/۴/۲۴

Drag & Drop

میشه دو تا بسته قرص بدین این دفه؟
چرا زیاد نیس؟
نه این برج ترافیک دیت زیاده
×جناب به منم یه الکل گندم بدین

۱۳۸۳/۴/۲۰

گر شراب میخوری جرعه ی فشان بر خاک
"اینو رو گلدونی خوندم که ته لیوان آبم توش خالی کردم"

Just like pill

مادرم میگوید دیوانه شدی
کتاب فروش می گوید شاعر شدی
و بقال می گوید عاشق
تو همیشه ساکتی و من فکر میکنم گمشده ام