۱۳۸۲/۸/۷

Daily

منو هر روز عقربه ساعتم ميزنه

خيلی زود رگ خوابمو می برم، يکی مياد خونمو ميمکه

تا شب

زهرش مياد بيرون و خوب ميشم

خيلی خوب

بعد می خوابم تا فردا صبش ...

۱۳۸۲/۷/۲۵

-کوچولو بزرگ شدی ميخوای چه کاره بشی ؟

- نيخوام بلاگ بنبيسم

Proof

ببين اگه ميخوای سرم بذارم رو شونه هات حداقل برو اون کت که اپل داره بپوش .


--------------------------------------------------------------------------------

من هيچی نميگم ببينم کی ميگی کار بهرام بيضايی رو دارن بر ميدارن .



--------------------------------------------------------------------------------


لنگای دراز تو، شب يلدای منه


--------------------------------------------------------------------------------

-ميخوام برم کوه

* به جان خودم وسط هفته نميشه،آخر هفتم که ديدی مثه ميدون آزاديه .


--------------------------------------------------------------------------------

راستی يادم رفت بگم منم از اين پرده چارخونه های سفيد و قرمز تو آشپزخونه خيلی دوس دارم اما راسش خيلی دلم مگيره وقتی از پشت اونا بخوای نگام کني، ترجيح ميدم دوتای وقتی دستای سردت دوره بازومه از همون کوچه باحالهای پشت سازمان آب رد ميشيم بهم نشون بدی. منم مثلا حواسم نيس دارم برات ادای مردمو در ميارم.

۱۳۸۲/۷/۲۴

ببين خدا : من از همين حالا دارم ميگم، همه اونا که بهم ظلم کردن و ميکنن و ميخوان بکنن میبخشم، حوصله ندارم اون دنيا ريخت کثافت هيچ کدومشونو ببينم، حالا ببينم از رگ گردن بهم نزديک تر هستی يا نه


--------------------------------------------------------------------------------

آخ اين چه زندگی آدم تو خونه دوس دخترش نميتونه آواز بخونه

۱۳۸۲/۷/۲۰

Angel

وقتی پيرمرد رو ديدم که از اين فنچا اتو زد، نا خودآگاه ياد سردی دست پيرزن آمپول زن افتادم که خورد به ...

۱۳۸۲/۷/۱۸

furnace

-نه!!! اونجا نه!!! بيا اينورتر
- اينجا خوبه ؟
- اره بيشتر بمال.اوی ی ی پام له شد تند تر .
- بازم ؟
- آره ،قشنگ همه جاشو خيس کن.
- چقد کثيفه
- انقد نق نزن . حالا تو کمد و بالا نگه دار من دسمال ميکشم

۱۳۸۲/۷/۱۶

Titan GPS

کاشکی منم از اين بچه بازاری ها ميشدم انقد اون طرفها رو دوس دارم ادم ياد دروغ و آروغ و عق ميندازه-بلاخره يه لقمه نونه- غروبا يه موتوری ميگيرفتم ميومدم خونه سوار اومگا بادمجونيم ميشدم بعد ميرفتم تجريش يا ناهيد دوس دخترمو از موسسه کيش مياوردم با هم ميرفتيم جاده چالوس شام ميخورديم . صدای گوشيمم ميذاشتم رو آخرين درجه و خدا خدا ميکردم دوباره اين شاگرد خنگه زنگ نزنه بپرسه کارتنهای واجبی کجاس . خوب اينجور نگرانی ها خيلی بهتر از اينکه بعد ۱۴ روز جون کندن بهت زنگ بزنن بگن اپراتوره ۲ گيگ ديتا رو با يه اسم اونم تو يه مسير کپی کرده. حا لا جريان دوس دخترما هم بماند

۱۳۸۲/۷/۱۴

Blue Sky

زندگی شايد آن سينه بنده کوچکی بود
که در حياط مدرسه پيدا کردم
و از سر کنجکاوی انضباطم ۱۴ شد
به همان ۱۴ معصومی که در مدرسه فراموش کردم
هنوز يادم هست توری های آبيش را با يک فنر شکسته
نمی دانم نسيمی آن را به کودکيم آورد
يا شيطنيتی آنرا به اعماق بلوغم پرتاب کرد
شايد برای همان دختر زيبا رو بود
که از خجالت سينه هايش هميشه قوز داشت
و از پشت پرده ها به انبوه ما می نگريست
افسوس دستانم بزرگتر شده از آن همه زنگ های تفريح
و ديگر اندازهای آن سينه بند را نميتوانم با هيچ سينه ای مقايسه کنم

۱۳۸۲/۷/۱۳

313

آن مرد آمد، آن مرد با اسب آمد .
- کسی چی ميدونه شايد سعيد امامی همون مهدی معود بود و يه زنه مردنما با شمشير آغشته به واجبی شهيدش کرد.
دلم بدجوری گرفته دلم ميخواد بهت زنگ بزنم نميشه .. عجب غروبی

راستی فکر کنم اومدم چون بوی دود مياد و ديگه نه دشتی هست و نه کوهی.

مخلص همگانيم در بست


مردی تنها در پایین فصلی گرم

دلم بدجوری گرفته دلم ميخواد بهت زنگ بزنم نميشه .. عجب غروبی
راستی فکر کنم اومدم چون بوی دود مياد و ديگه نه دشتی هست و نه کوهی.
من دلم ميخواد وقتی بزرگ شدم کوچيک بشم شما می خوای چيکاره بشی؟